۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

سوال

امروز هم یه روز دیگه بود که مجهولاتم اضافه شد
منتظر جواب سوالام بودم اونوقت یه چند تا دیگه به اون اضافه می شه حالا این نشون دهنده چیه؟؟؟

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

اطلاعاتی که ازشون فایده ندیدم

سلام، نم دونم با چه امیدی صحبت کنم، خب البته امید همه به خداست
من نمی دونم چرا انقدر زیاد نمی دونم
افکارم به من جواب درستی نمی دن
فکر خرید گوشی موبایل منو کشته
نمی دونم چرا؟؟ اما می دونم که قسمتی از ذهن من رو گرفته
نمی دونم چرا به کار های مهم تر دیگه نمی پردازم؟؟
شاید چون برا من انقدر جذاب نیست
مگه یه گوشی چیه که فکر یک آدم رو به خودش مشغول بکنه؟؟ اما من می گم خیلی تاثیر گذاره برا ریزه ریزه جزییات
من نمی دونم چه قضیه ایه که تا وقتی چیزی رو نداریم انگار هیچی نداریم، اما وقتی به چیزی که می خواستیم می رسیم باز انگار هیچ چیز نداریم!!!
عجیب واقعا هاااا!!! اما من فکر می کنم این از روی حریص بودن انسان هست که اتفاق می افته!!! اگه انسان ها قانع بودنند خیلی بهتر زندگی می کردند
البته این حریص بودن بوده که انسان رو جلو بررده و نمی شه خیلی منفی به این قضیه نگاه کرد.
فکر کنم فعلا بسه

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

خروش

این اولین تابستونیه که کلاس تابستونی بر نداشتم، منی که 3 دوره پشت سر هم کلاس تابستونی داشتم از رقابت ها جا موندم، آرزوم اینه بتونم تابستون متفاوتی رو برای خودم و دیگران ایجاد کنم، الان بیشتر به چیز هایی که دوست دارم فکر می کنم، به اختراع ، به کار، به فکر جدید، امیدوارم چیزی که می خوام رو خوب درک کرده باشم و مثل جنگجو ها برای خواستم تلاش کنم، من ابراهیم یک جنگنجو هستم!!!! و از خواسته هام کوتاه نمی یام. این حرف آخرمه....

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

مترو و گردش و تغییر مکان اقشار مختلف

خستم خیلی خوابم می یاد، دلم می خواد وقتی سرم رو روی بالشت می زارم راحت به خواب برم، دوست دارم بنویسم تا چیزی تو دلم نمونه، مترو برام خیلی جالبه اگه از یک طرف شهر به سمت طرف دیگه ای برید می بینید چقدر آدم ها از ایستگاه اول تا آخر فرق میکنه، الان که از خط 4 استفاده می کنم می بینم چقدر اینا با من فرق می کنن، رفتار آدما توی مترو برای من خیلی جالبه!!!!

۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

فنگشویی تابستانی

هی روزگار، بالاخره تابستون اومد و وقت بازی و شادی
وقت اون رسیده که یه خونه تکونی بکنم، یا همون فنگ شویی خودمون!!
برنامه بر این قراره که هر روز 2 الی 3 ساعت رو می تونم به اعمال لهو و لعب ناک برسم مثلا بازی کامپیوتری، فیسبوک، چت، بلاگ نوشتن و خبر و فیلم دیدن. الان که اینا رو نوشتم به نظرم 4 ،5 ساعت هم برای این امور کم باشه!! حالا باید چی کار کنیم؟
مدیریت!!! قبل از هر چیز باید زمان بندی برای کارها وجود داشته باشه و بدونیم کی می خوایم به این امور برسیم.

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

خواسته هام از خودم

من که خواستم از خودم زیاده چی کار کنم؟ می خوام دانشمند بشم، پولدار بشم، مخترع شم، تو رشته خودم در ارتباط با نانو تکنولوژی و انرژی های نو و روبوتیک تحقیق و کار کنم و ...، سر کار برم، کلاس زبان برم، آی الس وتافل و جی آر ای امتحان بدم، کلاس خصوصی داشته باشم. انقدر خواسته هام زیاد شده که برام تصمیم گیری سخت شده و همین کارهایی رو که انجام می دم رو خوب نتیجه نگرفتم، مثل درس های دانشگاه...
به قول معروف با یه دست نباید چند تا هندونه بلند کرد...